معاونت پژوهش با همکاری دبیرخانه همایش، هشتمین نشست علمی از سلسله پیش نشست همایش ملزومات ساز و کارها و موانع تحقق الگوی سوم زن مسلمان با موضوع «مدل های زوجیت تمدن غربی، و الگوی سوم زن مسلمان» توسط استاد آقای دکتر صالحی زاده و با حضور جمعی از طلاب و اساتید حوزه در سالن اجتماعات حوزه علمیه فاطمیه ملاثانی، در تاریخ ۱۲ آذر ماه ۱۴۰۲ برگزار نمود.
استاد در ابتدا بیان نمودند: نکته اول زمینه ساز و زیرساخت شرایط غرب آن سیری است که در اندیشه انسان در جهان معاصر ایجاد شد. در دنیای معاصر ما جریانی به نام نوزایی یا رنسانس داریم. دوره ای که حاکمیت کلیسا به واسطه تعصبات بیش از حد کلیسا توسط جامعه غرب کنار زده شد و تصمیم گرفتند از این پس نگاه و روشهای خود را تغییر دهند. به همین دلیل شروع به تولید روش ها و زندگی جدید را بنا نهادند. این مسئله تقریبا از قرن ۱۸ و۱۹ شروع نموده و به اوج رسید تا به عصر حاضر رسید. این دوره، دوره مهمی شمرده می شود و با مطالعه کامل این دوره و اتفاقاتی از جمله تفتیش عقایدی و محصور شدن علم در سیاق و چارچوب ها در کلیسا بود. همه این مسائل در طول سالیان جمع شده و این باعث شد که در یک حرکت تاریخی دین مسیحیت و اساسا دین در دنیای غرب به حاشیه رفته و تصمیم گرفته اند که دین نباید در خیلی از چیزها دخالت بکند، و این نگاه به دین مسیحیت بود و باعث شده که دین تنها در روزهای یکشنبه در ساختمان کلیسا و در پستوی خانه ها محصور شود و در دنیای سیاسی- اجتماعی و… دین حضوری نداشته باشد.
این مسئله باعث شده بود که وقتی نوزایی شکل گرفت، چند نکته را مردم و اندیشمندان غرب مدنظر قرار داده بودند که اصلی ترین نکته که وجود داشت این بود که اگر دین همه چیز را به خدا نسبت داده و خدامحور است، از این به بعد می بایست همه چیز را به انسان و آدم نسبت داده و انسان محور بشود، و امانیسم را به عنوان یک اصل کلی در نظر گرفته شود و مابقی علوم را حول این محور توضیح دادند. بدین معنی که آنچه که بایستی برای زندگی و دنیا باید داشته باشد حول محور نفع، سود و سلیقه انسان باشد نه کسی دیگری و لو خدا هم باشد. این یکی از زیربناهای فکری تمدن غرب است.
نکته دوم از اومانیسم دو واژه دیگر استخراج می شود؛ اول) لیبرالیسم به معنای آزادی و انسان می بایست از قید و بندها و هنجارها و قوانین و قواعد خارج باشد. البته قواعد اجتماعی را قبول دارند. این لیبرالیسم نکته دیگری را پدید می آورد و آن فردیت است.این فردیت باعث شد کم کم هر انسانی در ضمن اینکه در جامعه زندگی می کند اما تنهاتر و شخصی تر می شد. به عنوان مثال در انگلستان طبق آمار اعلام شده دارای مشکلات افسردگی، خانواده تک نفره و… داشته و آنها را نیازمند وزارت تنهایی که این مشکلات را حل نماید. لذا باید گفت ثمرات فردیت همان افسردگی ها و نیاز به دیگران است و این برای فهمیدن زیر بنایی فکری دنیای کنونی چیست؟
به طور کل اگر بخواهیم خانواده را تعریف نماییم چرا که مهم است. در دایره المعارف علوم اجتماعی آمده است که؛ خانواده گروهست متشکل از افرادی که از طریق پیوند زناشویی، همخونی یا پذیرش با یکدیگر به عنوان شوهر، زن، مادر، خواهر، برادر و فرزند در ارتباط متقابل قرار می گیرند و فرهنگ مشترکی داشته و در یک واحد خاصی زندگی می کنند. به طور کل می توان خانواده را در سه محور خلاصه نمود:۱) بر مبنای ازدواج دو جنس مخالف باشد. ۲) روابط سببی و نسبی باشد. ۳) علاوه بر کارکردهای زیستی مثل تولید مثل، کارکردهای آموزشی، فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی نیز متصور شود، و مفهوم خاننواده از این سه محور تشکیل شده است.
به واسطه زیربنای ایجاد شده، در جامعه غربی تغییراتی پدید آمد و چون که انسان از عالم ارزش ها فاصله بگیرد و خدا و قوانیین الهی را برای خود نافذ نداند فرد به سراغ سلایق و خواسته ها و غرایز درونی خود می رود و اینها فرد را به سمت فردیت، لیبرالیسم و اومانیسم می کشاند. لذا در جامعه غربی شاهد تحولاتی در مفهوم خانواده بودیم.که در ذیل به بیان مواردی از این تحولات و اشکلاتی که بوجود آمده را بیان خواهیم کرد:
در کل مدرنیته و جهان جدید در بحث خانواده چالش ایجاد کردند. به طور کل متأسفانه خانواده رو به امعنای اصیل خود به رسمیت نشناختد و چون خانواده کار جمعی و دگرخواهی بوده اما اینها با اومانیسم و لیبرالیسم و فردگرایی فاصله داشتهاند. در واقع اینها خانواده را یک مجموعهای از قواعد و هنجارها میدانستند که باید برای دیگری کاری انجام داد اما با این مسئله مشکل داشتهاند و همه چیز حول محور فردیت می گردد. لذا این طرز نگاه اساساً با مفهوم خانواده دچار چالش شد و به مشکلات برخورد نموده و جامعه را در بحث خانواده به یک تحولی در آن پدید آورد. به طور مثال آنتونی گیدنز است که تقریباً یکی از جامعهشناسان تاپ دنیا هست حتی تعریف خانواده رو تغییر داده و آن را متشکل از یک زن و مردی در کنار هم زندگی کنند نه دو نفری که در کنار هم زندگی بکند.
در سال ۱۹۶۰ انقلاب جنسی در دنیای غرب اتفاق افتاد، که منشأ پیدایش آن آمریکا بود و به واسطه حوادثی که رخ داد و بعضی از کسانی که گرایشات جنسی خاصی داشتند تحت اتفاقی شورش کردند و علنی کردند و اعتراض اجتماعی کردن یه مسئلهای رقم خورد و کمکم جامعه رو به سمت مسائلی کشاند که موجب افزایش آمار طلاق، فزونی خانوادههای تک سرپرست کودکان متولد شده از پدران و مادران ازدواج نکرده و همچنین مسائلی که کاملاً با یک خانواده و با یک خانواده منسجم در تضاد بود در جامعه غرب شروع به فضولی کرد و روزبهروز بر این آمار افزوده میشد.
پیامدهای فردگرایی که در مباحث جنسی ایجاد شد تغییرات مهمی در خانواده ایجاد نموده که اشکال و مدلهای جدیدی از خانواده را رقم زد و در این تغییرات یکی از این سه خانواده تعریفشده خانواده دو غیر همجنس مثل خانوادههای معمولی که از قدیم سنتی بود زنی با مردی ازدواج میکند، خانواده و بین دو مرد یا بین دو زن است یا خانوادههایی که از ازدواج با بعضی از حیوانات تشکی شده است
شکل جدید خانواده، خانواده چند مکانی است خانواده چند مکانی بهاصطلاح به اون ویژگی کنار هم زیستند یا زیر یک سقف رفتن مربوط میشود.
شکل دیگر از خانواده، خانواده فردگرا است در خانواده با افرادی مواجهیم که بر اساس سلایق و علایق خود رفتار کرده و با سایق زن متفاوت است و یا با فرزندانی که در درون یک خانواده هستند اما بر خلاف آنها عمل می کنند. لذا به طور مثال مرد در برخی مسائل برای خودش برنامهریزی نموده به بقیه اعضای خانواده کاری ندارد؛ یعنی زن و مرد طلاق نگرفته، شبا پیش هم هستند ولی تو روز و توی رفتارهای اجتماعیشان براساس مناسبات فردی تصمیم میگیرند و کاملاً به شکل فردگرا هستند. این یک شکل از خانواده است که در غرب بسیار رسمی اتفاق میافتد.
شکل و مدل دیگری از خانواده، خانوادهای که تحت عنوان ازدواج سفید معنا شد در ازدواج سفید یک اصطلاح غربی است و در غرب بهوفور اتفاق میفته دو نفر بدون اینکه ازدواج کنند با هم زندگی میکنن بدون اینکه قراردادی ببندم بدون اینکه امضاء و تفاهمنامهای بنویسند و با هم زندگی میکنند
یکی دیگر از اشکالات خانواده موجود در جوامع غربی، خانواده میانتهی است. خانواده میانتهی یعنی اینکه یکسری از خانوادهها شکل میگیره اما از احساسات و همدلی خبری نیست و یا حداقل بعد از مدتی کمرنگ شده و کمکم خانواده توخالی به یک شکل و سیاق و قیافهای از خانواده باقی مانده است.
یکی دیگر از خانوادههایی که در کنار خانوادههای گسترده خانوادههای هستهای جدید می باشد یک خانواده عرفی است و منظور از خانواده عرفی، خانوادههایی است که سنت زدا هستند و در جامعه ما نیز قطعاً مواجه شدیم که برخی از خانوادهها بهشدت با سنتها و ارزشها تضاد دارند
در حال حاضر با مسائل رو هستیم که در جامعه خانوادههای تشکیل شده که اساساً مسئله جنسیت اهمیتی ندارد؛ یعنی اگر همجنس یا غیر همجنس باشد، مهم نیست. مثلاً یک فرد با یک همجنس و یا غیرهم جنس ازدواج میکند، جنس گرا است، دگر جنس گرا نیست . این گونه از ازدواجها در جامعه غرب وجود دارد اما در جامعه ما به شکل رسمی مسئله همجنسگرایی نداریم بههمین دلیل اونها بهشدت درحال توجیه کردن این مسئله هستند و سعی میکنند که مسئله همجنسگرایی رو به یک امر عادی تلقی نموده و سعی دارند که کمکم جوامع رو به این سمت بکشانند. یکی از ریشههای مهم این مسائل همان نوع تفکر غربیها در بحث فمینیسم است که در اینجا مجالی برای آن نیسن و مبحث مفصلی است.
درپایان در جمع بندی استاد بیان نمودند که ما در مسائل خانواده در جهان غرب و زیربناهای فکری که عرض کردیم به یک سری از مدلهای خانواده در غرب رسیدیم که این مدلها برای خیلیها از ما هنوز تعجب برانگیز است ولی برای اونها یک مسئله کاملاً روتین شده و بهراحتی اتفاق می افتاد. اینکه میگویند که خانواده یا زوج زوج یا زوجه زوج است یا زوج و زوجه است؛ یعنی هر نوع سنتی شد که من در کنار نوع همجنس گرایش مییابند و انواعی که در این دوره پدید آمده است. خداوند انشاءالله به ما توفیق بده تا با تبیین اینجور مسائل و مراقبت از اصول اسلامی و از الگوهایی مانند حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها به شکل خیلی صحیح میتونیم خانواده رو به اون گونه که باید تبیین نموده و معنا بکنیم و در جامعه گسترش بدیم که به سمت تمدن غلط غرب بیشترین و خانوادههامون رو بزنیم به سمت خانوادههای اسلامی سوق بدیم. و سلامعلیکم و رحمتالله و برکاته